کد مطلب:298576 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:211

تهیه ی جهاز


در فصل پیشین گذشت كه علی (ع) طبق نقل مشهور زره خود را مهریه ی زهرا (ع) قرار داد و رسول خدا (ص) به علی (ع) دستور داد تا آن را بفروشد و پولش را نزد آن حضرت ببرد، علی (ع) زره را فروخت و پول آن را كه چهارصد درهم یا چهارصد و هشتاد و یا پانصد درهم بود به نزد پیغمبر آورد و در دامان آن حضرت ریخت [1] .

در حدیثی از علی (ع) نقل شده است كه فرمود: وقتی پولها را در دامان رسول خدا (ص) ریختم نه پیغمبر از من پرسید كه این پولها چقدر است و نه من به او چیزی در این باره گفتم، در این وقت یك مشت از آن پولها را به بلال داد و گفت: برای فاطمه عطری خریداری كن، و دو مشت دیگر هم از آن پولها برداشت و به ابی بكر داد تا اسباب خانه و لوازم زندگی و لباس و به اصطلاح جهیزیه ای برای زهرای اطهر تهیه كند، و عمار بن یاسر و چند تن از اصحاب را نیز همراه ابوبكر بدین منظور به بازار فرستاد. ما در اینجا اجناسی را كه بر طبق مرحوم شیخ طوسی (ره) برای فاطمه (ع) خریداری كردند در زیر نقل می كنیم و به گفته ی یكی از نویسندگان: این «لیست» سند مطمئنی از حقیقت و حقانیت اسلام است كه به عالم بشریت عرضه می شود، و به نظر نگارنده نمونه و الگویی است تا پیروان مكتب فاطمه و مدعیان دوستی این خاندان از اسراف و تبذیرهایی كه در این باره انجام می دهند جلوگیری كرده و وضع خود را با این الگوی ساده و مختصر تطبیق دهند. و در عمل از این رهبران الهی پیروی كنند نه با زبان، و در نتیجه از این مسابقه ی زیان بار و خانمانسوزی كه در تهیه ی جهاز میان مسلمانان معمول شده و موجب این همه افراط گردیده جلوگیری به عمل آورند، به یاری خدا! و همت مردان و زنان آزاده!

و اما صورت جهیزیه:


1. یك قواره پیراهن به هفت درهم.

2. یك عدد روسری بزرگ به چهار درهم.

3. یك حوله ی سیاه خیبری.

4. یك تخت خواب كه با برگ درخت خرما بافته شده بود.

5. دو عدد تشك كتانی «از كتانهای مصر» كه درون یكی از آنها از لیف خرما و درون دیگری از پشم گوسفند پر شده بود.

6. چهار عدد بالش از پوست میش «از پوستهای طائف» مكه كه از گیاه خوشبویی به نام «اذخر» پر شده بود.

7. یك تخته پرده پشمی.

8. یك قطعه حصیر- كه در جایی به نام «حجر» بافته شده بود.

9. یك عدد دست آس- برای آرد كردن جو و گندم.

10. یك طشت مسی برای لباسشویی.

11. یك عدد مشك چرمی برای آبكشی.

12. یك بادیه ی بزرگ برای دوشیدن شیر.

13. یك ظرف چرمی برای آب.

14. یك آفتابه گلی لعابی شده.

15. یك سبوی گلی سبز.

16. دو عدد كوزه ی سفالین.

و مرحوم ابن شهر آشوب بر طبق روایتی به نام «فاكتور» بالا دو قلم دیگر هم اضافه كرده به شرح زیر:

17. یك قطعه پوست چرمی برای فرش.

18. یك چارد از پارچه های بافت قطر- یا قطران-.

و كسانی كه برای خرید جهیزیه به بازار رفته بودند اشیاء فوق را برداشته به خانه ی پیغمبر آوردند و پیغمبر خدا یك یك آنها را برمی داشت و پشت و روی آن را می نگریست و می گفت:


«بارك الله لاهل البیت»

(خدا مبارك كند! [2] ).

و در كتاب كشف الغمه با قدری اختلاف صورت جهیزیه ی فوق را ذكر كرده و سپس از ابی بكر روایت می كند كه وقتی آنها را پیش روی پیغمبر خدا گذاردیم و آنها را مشاهده كرد اشك از دیدگانش جاری گردید، آن گاه سر به سوی آسمان بلند كرده گفت:

«اللهم بارك لاهل بیت جل آنیتهم الخزف»

(خدایا این زندگی را برای خاندانی كه بیشتر ظرفهاشان گلی است مبارك گردان [3] .)

و این بود صورت جهیزیه ی فاطمه ی زهرا «سیده ی زنان عالم» و بزرگ بانوی جهان بشریت، دختر اشرف فرزندان آدم! اكنون شما خود حدیث مفصل را از این مجمل بخوانید، و به مدعیان دوستی و محبت این خاندان- بخصوص آنها كه داعیه ی رهبری اصلاح جوامع بشری را نیز دارند- بنگرید، و آن همه بود بودجه های گزاف و بی حسابی را كه صرف تهیه جهیزیه ی دختران می كنند ببینید تا بدرستی و نادرستی ادعای آنان پی برید.

در خاتمه بد نیست قسمت زیر را هم تكمیل كننده ی قسمتهای بالاست بخوانید، چون طبق معمول پسر جوانی هم كه می خواهد با دختری ازدواج كند، یا مختصر اثاثی در خانه دارد و یا هنگام ازدواج تهیه می كند.

اكنون ببینیم علی بن ابیطالب شهسوار اسلام و محبوبترین مردان و نزدیكترین آنان در نزد خدا و رسول، چه داشت و چه تهیه كرد؟ تا از مجموع آنها صورت كامل اثاث


خانه ی این زوج بزرگوار را به دست آوریم.

مرحوم ابن شهر آشوب در كتاب مناقب از شخصی به نام وهب بن وهب قرشی نقل می كند كه علی (ع) نیز اتاق خود را برای عروسی آماده كرد، بدین ترتیب كه ابتدا مقداری ماسه كف اطاق پهن كرد و چوبی هم تهیه نمود و به دو طرف اتاق وصل كرد تا لباسهای خود را روی آن بیندازند، و یك پوست گوسفند هم كف اتاق انداخت و یك بالش نیز كه داخلش را از لیف خرما پر كرده بودند در آنجا نهاد.

از ابن جوزی در كتاب صفه الصفوه (ج 2، ص 3) از علی (ع) روایت شده كه فرمود: هنگامی كه با فاطمه ازدواج كردم چیزی جز تخته پوستی از گوسفند نداشتم كه شبها روی آن می خوابیدیم و روز كه می شد علف شتر خود را روی آن می ریختیم، و در نقل دیگری فرمود: روز كه می شد آن را پشت و رو كرده و علوفه ی شتر آبكش خود را روی آن می ریختیم.

از احمد بن حنبل در كتاب مناقب نقل شده كه گفت: هنگامی كه فاطمه به خانه ی علی آمد جز مقداری ماسه كه در اتاق پهن شده بود، یك سبو و یك كوزه چیز دیگری در خانه ی علی نیافت. [4] .

و قاضی دحلان در كتاب سیره النبویه [5] از انس بن مالك روایت كرده كه گوید: فاطمه نزد پدرش رسول خدا (ص) آمد و شكایت حال خود را بدین گونه معروض داشت و گفت:

«یا رسول الله انی و ابن عمی مالنا فراش الا جلد كبش ننام علیه و نعلف علیه ناضحنا بالنهار».

(ای رسول خدا من و پسر عمویم فرشی نداریم جز پوست گوسفندی كه شب روی آن می خوابیم و روز كه می شد علف شتر خود را روی آن می ریزیم!)

پیغمبر در جواب دخترش فرمود:

«یا بنیه اصبری فان موسی بن عمران اقام مع امرئته عشر سنین مالهما فرش الا عباءه قطوانیه ای بیضاء كثیر الخمل»


(دختركم صبر كن- و با همین وضع بساز- كه موسی بن عمران ده سال با همسرش زندگی كرد و فرشی جز یك قطعه عبای- قطوانی- یعنی پارچه ی سفیدی كه پرز آن زیاد بود نداشتند.)

باری این هم صورت اثاثیه ی علی (ع) بود كه از طریق محدثین شیعه و سنی برای شما نقل كردیم تا برای شیعیان و پیروان مكتب او درسی، و برای جهانیان سند بزرگی از ساده زیستی رهبر بزرگوار ما باشد.


[1] بر طبق نقل ديگري يك مشت از آن پول را كه شصت و سه يا شصت و شش درهم بود به ام ايمن داد تا اثاث خانه بخرد، و يك مشت هم به اسماء داد تا عطر تهيه كند و يك مشت هم به ام سلمه داد براي تهيه ي غذا و ابوبكر و عمار و بلال را هم به بازار فرستاد تا لوازم ديگري براي خانه فاطمه بخرند. (مناقب، ج 3، ص 352) و در حديث ديگري است كه يك مشت از آن پول را به مقداد ابن اسود داد و فرمود: جهازيه اي براي فاطمه خريداري كن و عطر زياد بخر.

[2] بحارالانوار، ج 43، ص 94، مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 352.

[3] كشف الغمه، ج 1، ص 359. و در روايات علماي اهل سنت صورت جهازيه ي فاطمه كمتر از آنچه در بالا نقل شد ذكر گرديده است، كه به اختلاف در نقل و سند بيش از بيست حديث در اين باره از آنها نقل شده و همه ي آنها در احقاق الحق، ج 10، ص 369 به بعد مذكور است.

[4] احقاق الحق، ج 10، صص 359 و 399.

[5] حاشيه سيره ي حلبيه، ج 2، ص 10.